دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 913027
۱۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۰
حجت الاسلام سید مهدی علیزاده موسوی

حوزه/ حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدی علیزاده موسوی، رئیس پژوهشکده حج و زیارت در نوشتاری به موضوع «امامت پژوهی» پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدی علیزاده موسوی، رئیس پژوهشکده حج و زیارت در نوشتاری به موضوع «امامت پژوهی» پرداخته است که متن این نوشتار بدین شرح است:

   

نیاز بشر به معنویت

یکی از معضلات و مشکلات و بحران‌های اساسی که جوامع امروز با آن مواجه هستند، بحران معناست. بحران معنا به این معنی که چه راهی برای رسیدن به سعادت وجود دارد و انسان چگونه می‌تواند در این بحران‌ها خود را به واقعیت برساند" در حوزه‌های مختلف راه‌کارهایی که نظریات مدرن مطرح کرده‌اند، به جایی نرسیده است. در گذشته شاهد شکست مدل کمونیزم بودیم و به فرمایش حضرت امام"ق" باید نشانه‌های آن را در موزه‌ها جستجو کنیم. لیبرالیزم که به شدت رشد داشت و امثال فوکویاما صحبت از پایان تمدن بشری با پیروزی لیبرالیزم داشتند، ضعف خود در حوزه اخلاق را نشان داد. امروزه مکاتب اخلاقی جهان غرب پاسخگوی نیازهای انسانی نیستند. در حوزه سیاست هم بحث‌های نژادپرستی و مشکلات نظام سرمایه‌داری نوین نمایان شده و شرایط غرب را متشنّج کرده‌اند؛ بنابراین انسان غربی به‌دنبال راه‌کار نجات از این وضعیت است و شرایط به‌گونه‌ای است که بشریّت به هر چیزی دست می‌زند تا خود را نجات بدهد. مکاتب مختلف اقدام به ارائه را هکارهای مختلف هستند و به نسبت نیازهای مختلف بشری شاهد ارائه مدل‌های متنوع مانند عرفان‌های نوظهور و چهره‌هایی مانند اوشو، کریشنا و دیگر گروه‌ها هستیم؛ به‌گونه‌ای که حتی در جهان غرب نیز جایگاه خوبی به‌دست آورده‌اند که همه ناشی از نیاز بشر به معنویات و اخلاق است.

"معارف و آموزه‌های اسلامی تا چه‌اندازه قادر به پاسخ به نیازهای بشری است و آیا ما قادر به ارائه آن‌ها در طراز و مقیاس بین‌المللی هستیم"

اندیشه شیعه ناشی از دو اصل قرآن و سنّت است. سنّت اعم از سنّت پیامبر"ص" و اهل‌بیت"عهم" است و معتقدیم قرآن و سنّت در کنار هم قادر به پاسخگویی به نیازهای انسانی در تمام حوزه‌ها هستند. اگر این دو اصل در کنار هم قرار بگیرند، کما این‌که پیامبر اسلام"ص" در حدیث ثقلین فرمودند، قادر هستند انسان را به سعادت رسانده و مشکلات بشری را رفع نمایند. این انگاره و فرضیه ما بوده و تمامی شیعه به این معتقدند که اگر به ریسمان قرآن چنگ زده و پیامبر"ص" و اهل‌بیت"عهم" را به‌عنوان مفسّرین قرآن در نظر بگیریم، قادر به رشد جامعه و تعالی آن هستیم. سئوال بعدی که پیش می‌آید، این است که اگر چنین ظرفیتی در شیعه وجود دارد، چرا هنوز نتوانسته‌ایم خطاب و گفتمان خود را جهانی کرده و ندای خود را به گوش جهانیان برسانیم، به گونه‌ای که گاهی در کشور خود مغلوب دیگر مدل‌های تمدنی شده‌ایم" امروزه در کشور شاهد پدیده غرب‌گرایی هستیم که جوان‌های ما را ربوده و از دین خارج می‌کند. هم‌چنین جریان الحاد نوین یا ساینتیزم جامعه ما را از درون دچار فروپاشی می‌کند. اگر این ایده‌ها وجود دارد، چرا وضعیت ما در درون و بیرون از کشور به این صورت است"

ما دو پاسخ برای این پرسش داریم. پاسخ اول این است که ادعای ما صحیح نبوده و دین و آموزه‌های دین ما در قالب قرآن و سنّت اهل‌بیت"عهم" که از طریق عقل پردازش می‌شوند، قادر به پاسخگویی به نیازهای بشری نیستند. از طرف دیگر می‌توانیم ادعا کنیم، مواد و محتوا وجود دارد؛ اما در ارائه آن‌ها ضعیف عمل کرده‌ایم. چهره‌ای که از امام معصوم ارائه می‌دهیم، شخصی است که خلیفة‌الله، دارای عصمت و از علم غیب، ما کان و ما یکون برخوردار است. با این ادعا اهل‌بیت"عهم" و معارف آن‌ها باید قادر به پاسخگویی به نیازهای بشری باشند. ضمن این‌که ما دین اسلام را دین خاتم معرفی می‌کنیم و شیعه قائل به این است که این قرائت از دین تا ظهور حضرت حجّت ادامه پیدا خواهد کرد.

   

امامت

امامت، جزء تمایز شیعه و اهل سنّت بوده و افتخار ما شیعیان این است که به اقیانوسی به‌نام امامت متّصل هستیم که می‌توانیم گوهرهای نابی را از آن خارج کنیم که بخشی از آن بحارالانوار و کتب اربعه هستند و نام این اقیانوس امامت است؛ اما چرا نتوانسته‌ایم از این اقیانوس بی‌کران استفاده کنیم؟

برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم بحث امامت در کجا مطرح می‌شود" بر خلاف اهل سنّت، شیعه معتقد است که امامت یک بحث اعتقادی است. اهل سنّت امامت را در حوزه فقه و تحت عنوان احکام السّلطانیه بحث می‌کنند، بنابراین اهمیّت و جایگاه امامت در نزد اهل سنّت مانند شیعه نیست؛ درحالی‌که نگاه ما شیعیان به امامت جزء اصول اعتقادات است و قائلیم کسی که امام زمانش را نشناسد و بمیرد، مانند کسی است که در جاهلیت مرده است، بنابراین امامت را در حوزه عقائد مطرح می‌کنیم. در این حالت سه محور در خصوص بحث امامت در مقابل ما وجود دارد. ابتدا تبیین امامت در علم کلام که امامت چیست و حدود و ثغور آن چیست و چگونه مطرح شده و دارای چه ویژگی‌هایی است. حوزه دوم، حوزه استدلال است. در این حوزه باید دلایل عقلی و نقلی ارائه کنیم که چرا قائل به امامت هستیم" حوزه سوم، حوزه پاسخ به شبهات و دفاع از امامت است. بنابراین امامت را در کلام سنّتی یا کلام کلاسیک به سه بخش امامت استدلالی، امامت تبیینی یا توصیفی و امامت دفاعی یا پاسخ به شبهات تقسیم می‌کنیم. ارزیابی و نگاه به آثار این سه حوزه از علم کلام سنّتی نشان می‌دهد، بیشترین آثار ما در امام‌پژوهی در حوزه امامت دفاعی یا پاسخ به شبهات است. بنابراین در حوزه استدلالی کارهای ما بیشتر ناظر به پاسخ به شبهات بوده و در حوزه تبیینی هم، کار زیادی انجام نداده‌ایم. کتاب مرحوم علاّمه امینی"ره" پاسخ به شبهات کسانی است که غدیر را به رسمیّت نشناخته‌اند. المراجعات مرحوم شرف‌الدین پاسخ به سؤالاتی است که از مصر فرستاده شده و ایشان پاسخ داه‌اند. کتاب عبقات‌الانوار مرحوم میرحامد حسین، پاسخ به کتاب تحفه اثنی‌عشریه نوشته عبدالعزیز دهلوی است. این کتب بزرگترین آثار امامت هستند که بیشتر در حوزه سوم، یعنی امامت دفاعی نوشته شده‌اند و در حوزه استدلالی یا تبیینی کار مستقل و عمیقی نوشته نشده است. البته کتاب امام‌شناسی علامه طهرانی"ره" به حوزه استدلالی و تبیینی نزدیک می‌شود. علت این ضعف این است که با توجه به حملات دشمنان امامت، سعی نکرده‌ایم روایات مربوط به امامت را به‌صورت انتقادی نگاه کنیم. مانند این روایت که نور ائمه"عهم" قبل از خلقت حضرت آدم خلق شده است. همچنین حدیث معراج که پیامبر اکرم"ص" دیدند، اسامی ائمه"عهم" در عرش نوشته شده است. بنابراین خودمان ورود نکرده و منابع خودمان را بررسی نکرده‌ایم تا از دو طرف گرفتار نشویم و بیشتر به حملات دشمنان پاسخ داده‌ایم. شاید علّت دیگر این باشد که در مقام دفاع، به نوعی تبیین امامت نیز انجام می‌گیرد. بنابراین حجم گسترده‌ای از علما وقف پاسخ به شبهات شده و زمانی برای تبیین باقی نمانده است. دیگران از همین خلأ‌ها استفاده کرده و انتقاداتی را بر ما وارد کرده‌اند. افرادی مانند سید مصطفی طباطبایی که معاصر هستند یا سید ابوالفضل برقعی اصل امامت را به چالش می‌کشند و افرادی مانند احمدالکاتب نویسنده عراقی، مباحث مهدویت را مورد نقد قرار می‌دهند و افرادی مانند مدرّسی قمی در کتاب «در فرآیند تکامل» و افرادی مانند آقای سروش، ضرباتی را از درون به ما وارد می‌کنند. عدم ورود ما به این مبحث باعث شده است تا چنین افرادی جایگاه امامت را محدود کنند.

بنابراین ثقل اصلی کلام سنّتی بر مبحث پاسخ به شبهات باقی مانده و متأسفانه هنوز هم در این حوزه دور می‌زنیم. در حال حاضر شبکه‌های شیعی مانند ولایت و شبکه‌های اهل سنت، شبهاتی را به این حوزه وارد می‌کنند و هم‌چنان مشغول پاسخ به شبهات هستیم. شبهات این حوزه تغییر نکرده‌اند؛ بلکه لباس جدید بر تن کرده‌اند. شبهاتی مانند توسّل، زیارت، بناء بر قبور، عصمت، علم امام و ... با شکلی جدید مطرح می‌شوند و ما تمام توان خود را مصروف این حوزه کرده و طرف مقابل، مدیریت این جبهه را در دست گرفته است.

      

آسیب ‌شناسی بحث امامت‌پژوهی

چرا با این‌که در پاسخ به شبهات به اشباع رسیده‌ایم، باز هم جامعه ما از این شبهات تأثیر می‌پذیرد؟

باید این نکته را در نظر بگیریم که شبهه با پاسخ منطقی پایان نمی‌پذیرد و از راه‌های جدید وارد می‌شود، چرا که شبهه به دنبال تخریب عقیده است و نه پاسخ منطقی؛ البته لازم است افراد متخصّصی در علم مناظره را داشته باشیم تا بتوانند با مخالفان روبه‌رو شده و بحث کنند؛ اما باید بدانیم ما در حوزه پاسخ به شبهات، دچار فقر محتوا نیستیم؛ بلکه در روش ارائه دچار مشکل هستیم و هنوز هم قصد داریم شبهات را در قالب سنّتی مانند منبر پاسخ بدهیم؛ در حالی‌که دشمن با استفاده از ابزار رسانه شبهات را مطرح می‌کند و ما قصد داریم، پاسخ شبهاتی را که در قالب‌های نوین وارد می‌شوند، با استفاده از قالب‌های سنّتی پاسخ بدهیم؛ مشکل دیگر ما  این است که از ظرفیت فضای مجازی غافل هستیم. چهره‌های ضدّ شیعی مانند الغریفی یا محمدحسّان، ... در فضای مجاز مخاطبان بسیاری دارند؛ در حالی‌که در میان چهره‌های شیعی به‌جز چند نفر چهره عراقی یا افرادی مانند آقای قزوینی در داخل، افراد فعّالی در فضای مجازی نداریم؛ در حالی‌که دشمنان به شدت در فضای مجازی فعّال هستند.

مشکل دیگر این است که زبان پاسخگویی را بلد نیستیم. طلاّبی که در شهر قم مشغول تحصیل هستند، تنها قادرند محتوای خود را برای شیعیان مطرح کنند. ضمن این‌که این مخاطبان از متدیّنان هستند که شبهه‌ای در ذهن آن‌ها وجود ندارد و برای پاسخ به شبهه، لازم است ابتدا شبهه را برای آن‌ها مطرح کنند که این مسئله باعث خراب شدن ذهن مخاطب متدیّن می‌شود. بنابراین نگاه ما در این حوزه نگاه بین‌الملل نبوده که باعث ایجاد مشکل شده است. تمرکز ما در حوزه امامت‌پژوهیِ ناظر به مطالعات سنّتی در مطالعات دفاعی بوده و اگر در حوزه تدوین و استدلال چیزی وجود دارد، تراوشات حوزه دفاعی است.

   

تبیین امامت

منظور ما از حوزه تبیین امامت، توصیف امامت است؛ به‌عنوان مثال اگر صحبت از علم امام می‌شود، روایاتی را که در علم امام وجود دارد را با نگاه نقّادانه و با توجه به علم رجال بررسی کنیم تا تبیین جامعی از ابعاد مختلف امامت ارائه دهیم و از برخورد نقّادانه با روایات ضعیف نهراسیم؛ چراکه روایات غالیان نیز وارد حوزه روایات ما شده است. بسیاری از افراد از این‌که زیارت جامعه کبیره را بر روایات تطبیق دهند، هراس دارند، درحالی‌که به اعتقاد بنده این کار لازم است. از خودانتقادی هراس داریم؛ درحالی‌که از بیرون به این روایات نقد می‌شود. چندی قبل یکی از رجال حوزه بیان کرد که بخش زیادی از روایات ما توسط غالیان مطرح شده است. این‌ها نظر بدی نداشتند. دیدند که دشمنان برای خود اوصافی را ایجاد می‌کنند و برای این‌که عقب نمانند، اقدام به ایجاد روایاتی کردند و احساس کردند به اهل‌بیت"عهم" لطف هم کرده‌اند. این روایات توسط افراد ملبّس بیان می‌شود و اگر خودمان این روایات را بررسی نکنیم، کار به سرانجام نخواهد رسید.

بهترین آثار ما در حوزه امامت آثاری نظیر احقاق‌الحق مرحوم تستری، المراجعات مرحوم شرف‌الدین، الغدیر مرحوم علاّمه امینی، عبقات‌الانوار مرحوم محمدحسین و ... هستند و همه ما به این کتب استناد می‌کنیم که همه آن‌ها در مقام محاجّه بوده‌اند. از دوران ابن‌قبه مباحث در امامت دفاعی بوده‌اند، چرا که هجمه بر علیه شیعه زیاد بوده است و فرصتی برای ورود خودانتقادی به روایات وجود داشته و در عین حال، هراس بین‌الاذهانی وجود داشته که نکند، روایاتی را که سال‌ها به آن‌ها استناد می‌کردیم، ضعف در رجال داشته‌اند. این کار را دشمنان ما به‌صورت موردی انجام داده‌اند. بنابراین نگاه خودانتقادی لازم است و افرادی مانند خواجه‌نصیر در حوزه عقلانی، اولین کسی است که مباحث برهان لطف را به‌عنوان دلائل استدلال امامت مطرح می‌کند. برهان لطف درباره خداوند متعال و پیامبران"عهم" گفته شده بود و مرحوم خواجه آن را در اندیشه شیعه به‌کار گرفت. برهان لطف در حوزه دوران غیبت به چالش کشیده شده است که امثال شیخ مفید شروع به پاسخگویی به آن‌ها می‌کنند. بنابراین برهان لطف نیز صبغه دفاعی پیدا می‌کند. به اعتقاد بنده در حوزه سنّتی، نیاز به ورود به امامت تبیینی و استدلالی داریم و فارغ از دیگران با اعتماد به نفس و راحت، منابع خودمان را بررسی کنیم.

   

مباحث کلام نوین

بنده برای کلام نوین عنوان کلام کاربردی را استفاده می‌کنم. چرا که این کلام جدای از ثمرات اعتقادی، برای دنیای ما آثاری را به همراه دارد. در جهان عرب کلام به سمت کاربردی حرکت کرده و به‌صورت مسئله‌محور مطرح می‌شود و کلام استقلالی نیست. ماهیّت علم کلام مسئله‌محورانه است و متأسفانه این علم در جهان عرب به انحطاط و انحراف کشیده شده است. افرادی مانند نصرحامد ابوزید یا محمدحامد الجابری یا محمد الحولی یا طه عبدالرحمن یا فضل الرحمن پاکستانی می‌گویند: باید علم عقاید را در پاسخ به مسائل امروزی بشر به‌کار بگیریم؛ اما مشکل اساسی آن‌ها این است که رویکرد آن‌ها به عقل بیش از وحی است و خواستند مشکلات اعتقادی بشر را با عقل خود پاسخ دهند، بنابراین دچار عقل خودبنیاد شدند. تقسیم‌بندی‌هایی برای عقل معرفی می‌کنند و مشکلاتی در این حوزه پیدا می‌کنند. اگر با تمام انباشته‌ای که در حوزه امامت داریم و در طول ۱۴ قرن اثبات کردیم که امام ما خلیفة‌الله و قائم‌مقام پیامبر"ص" است، اثبات کرده‌ایم که امام ما کسی است که عصمت دارد و عاری از گناه است، اثبات کرده‌ایم امام ما دارای علم گذشته، حال و آینده است و تمام علمی را که برای سعادت بشر نیاز است، همراه خود دارد. سؤال این است که این مسائل چه میزان در زندگی ما وارد شده است" اولین سؤال بعد از این مسائل این است، امامی که با این عظمت برای من تصویر کرده‌اید، چه ثمره عینی برای دنیای من دارد و چه مشکلی را برای من حل می‌کند" اهل سنّت می‌گویند: مقام اهل‌بیت"عهم" آن‌قدر بالاست که دارای ولایت معنوی هستند. از آن‌ها سؤال می‌کنیم، بعد سیاسی آن‌ها کجاست و آن‌ها پاسخ می‌دهند: مقام اهل‌بیت"عهم" آن‌قدر بالاست که وارد سیاست نمی‌شوند، بلکه در اوج عظمت هستند و فقط باید در عالم معنی قلب ما به آن‌ها اشراق کند و حلقه‌های ذکر تشکیل می‌دهند و مسائلی دارند، اما اگر بخواهیم به حوزه شیعه برگردیم، یا باید مانند انجمن حجتیّه بگوییم، بر اساس آیه شریفه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً، چون الآن امام معصوم"ع" حضور ندارد، دین کامل نیست و نباید از دین ا نتظار داشته باشیم و اگر خانواده، جامعه، اقتصاد و سیاست ما خراب است، به دلیل عدم حضور امام معصوم"ع" بوده و وظیفه ما ندبه، گریه و زاری و نشستن و ساختن شخص خودمان است و نسبت به جامعه هیچ وظیفه‌ای نداریم؛ اما اگر قائل شدیم، در عصر غیبت باید زمینه‌ساز ظهور حضرت بوده و اهل‌بیت"عهم" همه چیز را برای ما بیان کرده‌اند و ما مأمور به تشکیل جامعه ولایی هستیم، کار خود را خیلی مشکل کرده‌ایم؛ چرا که از ما سؤال می‌شود، اگر ائمه"عهم" دارای این جایگاه عظیم هستند، در مقام عمل چه چیزی به ما ارائه می‌دهند که پاسخی در اختیار نداریم. تمام۱۲۰ جلد کتاب بحارالانوار گزاره است. امروزه ما به یک نظام‌واره نیاز داریم. باید نسخه‌هایی عملی برای رسیدن به سعادت به خانواده‌ها ارائه دهیم و بیانات ائمه"عهم" را به‌صورت یک مدل و نظریه برای حل مشکلات در اختیار خانواده‌ها قرار بدهیم. در حوزه اخلاق و مشکلاتی که جهان امروزه با  آن روبه‌روست، یک بسته اخلاقی از بیانات ائمه"عهم" را به‌صورت یک مدل به جامعه جهانی ارائه بدهیم، اما دست ما از این مسائل خالی است؛ چرا که تمام تلاش ما در اثبات امامت خلاصه شده است. در یکی از مسافرت‌ها با یک فرد غیر مسلمان بحث کرده و جایگاه امامت را معرفی کردم. ایشان گفت: این امام در حل مسائل خانواده چه بسته جامعی ارائه می‌دهد" بنده گزاره‌هایی را مطرح کردم؛ اما ایشان گفت: این مسائل گزاره است و مسائلی مانند تعامل افراد خانواده با یکدیگر، جامعه و خداوند را تبیین کرده و قالبی برای اجرا ارائه بدهد که در قالب روان‌شناسی امروزی قابل ارائه باشد. بنابراین خروجی امامت ما در مباحثی مانند توسّل، زیارت، بناء بر قبور، شفاعت و ... خلاصه می‌شود و گزاره‌هایی نیز وجود دارد که در قالب یک نظام ارائه نشده است. به نظر بنده امروزه باید در حوزه امامت اقدام به مهندسی معکوس کنیم؛ یعنی به جای این‌که مؤسسات ما تلاش خود را در حوزه اثبات به‌کار بگیرند، تلاش کنند تا از اقیانوس بزرگ امامت نظاماتی را استخراج و ارائه کنند. اگر توانستید، یک نظام عالی را به جامعه ارائه بدهید، افراد جامعه به‌دنبال صاحب این نظام خواهند آمد و دیگر نیازی به اثبات امامت نخواهیم داشت. بسیاری از افراد به واسطه نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین"ع" شیعه شدند و نه به‌دلیل استدلالاتی که ارائه می‌دهیم و در واقع از معلول پی به وجود علت بردند. اگر وارد این حوزه بشویم و کار کنیم می‌توانیم به کمال برسیم. مشکل ما این است که تمام نخبگان را در مباحث پاسخ به شبهات متمرکز کرده‌ایم و به نظر می‌رسد، این یک دسیسه است تا نتوانیم  نخبگی ائمه"عهم" را ارائه بدهیم؛ در حالی‌که ائمه"عهم" می‌فرمایند: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» (معانی‌الاخبار ص ۱۸۰)؛ بنابراین عرضه بسیار ضعیف بوده است. علت این‌که وارد این حوزه نشده‌ایم، این است که کار بسیار دشوار و سختی است. بنده از این حوزه تحت عنوان امامت مضاف یاد می‌کنم؛ یعنی همان‌طور که فقه سیاسی، فقه خانواده، فقه اجتماع و ... داریم، باید امامت خانواده داشته باشیم که با فقه خانواده پهلو به پهلو هستند، این‌جا گزاره‌ها هستند، نه مناسک و احکام خانواده و بیشتر ناظر بر روابط و اخلاق خانواده است. باید به‌دنبال امامت مضاف باشیم که کار را سخت می‌کند؛ یعنی یک امامت‌پژوه باید متخصص در حوزه اقتصاد باشد تا از دل امامت، یک مدل اقتصادی را ارائه کند. متخصص امامت ما باید متخصص خانواده باشد تا از دل امامت، امامت  خانواده را ارائه کند. مشکل امروزی عدم تلاش در این حوزه‌هاست؛ در حالی‌که به‌طور دائم در پاسخ به شبهات کار می‌کنیم و البته چیزی به آن اضافه نمی‌کنیم. ما سال‌هاست، بحث می‌کنیم که آیا امکان دارد، علم اسلامی داشته باشیم یا خیر" اگر به جای بحث در امکان این مسئله وارد مسئله شده و آن را ثابت می‌کردیم، خود به خود امکانیت آن هم ثابت می‌شد. چهل سال است فقط بحث می‌کنیم، آیا علم اسلامی امکان دارد یا خیر" بحث مردم‌سالاری دینی کار شد و بدل به یک نظریه شد یا نظریه ولایت فقیه در حوزه سیاست ارائه شد که متأثر از امامت و جانشینی امامت است که بعد از حضرت امام"ق" با توجه به شرایط و مقتضیات زمان آن را به‌روز نکرده‌ایم؛ بنابراین یک مهندسی معکوس و حرکت از معلول به علت، با توجه به بحران‌های روز جامعه، مشکل را حل خواهد کرد. به‌عنوان مثال در مورد حضرت  امیر قادر به نشان دادن یک شخصیت جامع‌الاطراف هستیم. اگر بخواهیم برای عدالت مثالی بیاوریم، علی"ع" را مثال می‌زنیم، اگر بخواهیم برای تقوی یا شجاعت مثالی بیاوریم، علی"ع" را مثال می‌زنیم، برای خانواده، ارتباط با مستندان و ایتام و ... نیز، ایشان را مثال می‌زنیم. این باعث خجالت است که یک شخصیت مسیحی مانند جرج جرداق پنج جلد کتاب تحت عنوان علی صوت العدالة الانسانیة می‌نویسد؛ اما ما چه کردیم. او از معلول به علت رسیده و عبارات عجیبی دارد. جامعه‌شناسان بزرگ دنیا جملات عجیبی درباره امیرالمؤمنین"ع" دارند؛ اما خود ما کاری در این حوزه انجام نداده و سال‌هاست در مباحث خلافت و امامت بحث می‌کنیم که سال‌هاست به انجام رسیده است.

پیشنهاد من به حوزه این است که چرا نباید ده نفر متخصص حوزه عدالت داشته باشیم که متخصص عدالت علی"ع" نیز باشند. جان رالز نظریه عدالت را در حوزه عدالت‌پژوهی مطرح می‌کند. چند نفر در حوزه وجود دارند که هم مفهوم عدالت و هم قرائت‌های غربی و اسلامی عدالت را بشناسند و از دل قرآن و رفتار امیرالمؤمنین"ع"، نظامات عدالت‌محورانه در حوزه‌های مختلف ارائه بدهند" امروزه در جامعه با مشکل عرفان مواجهیم و جامعه به‌شدت حس‌گرا شده است. چرا باید متخصص محی‌الدین عربی داشته باشیم؛ اما متخصص امام سجاد"ع" نداشته باشیم" مگر صحیفه سجادیه بالاترین کتاب نیست" چند نفر متخصص و عرفان سجادیه داریم" چرا مسائل را ریز نمی‌کنیم" شخصی متخصص در حوزه اخباری‌گری از دانشگاه‌های غربی به ایران آمده بود که مهم‌ترین کتب در باب اخباری‌گری را نوشته بود که باعث سرشکستگی ماست؛ در حالی‌که او حتی زبان فارسی را بلد نیست؛ اما افراد زیادی در حوزه متخصص عرفان محی‌الدین یا منصور حلاج و کانت و هگل هستند؛ اما متخصص امام صادق"ع" نداریم. ما نتوانسته‌ایم با استفاده از استدلالت عقلی، آن مقداری که جرج جرداق علی"ع" را به دنیا شناساند، بشناسانیم.

بنده در هند دیدم چند هزار نفر هندو برای امام حسین"ع" سینه می‌زدند. اگر از آن‌ها در مورد عصمت امام حسین"ع" سؤال کنیم، حتی نمی‌داند عصمت چیست. اگر به آن‌ها بگوییم راجع به علم امام ده دلیل ارائه می‌دهیم، فایده‌ای نخواهد داشت؛ اما اگر نظام وارده در بحث آزادی یا لیبرتی از امام حسین"ع" ارائه بدهیم، آن‌ها بدنبال صاحب این نظریه خواهند آمد و بعد از آن می‌توانیم به حوزه‌های دیگری ورود کنیم. ما در این خصوص عملاً کار زیادی انجام نداده‌ایم و این قدرت نور ائمه"عهم" است که تا به حال ما را به جلو رانده است. دلیل کار نکردن ما هم این بوده که کار در حوزه بین رشته‌ای بسیار مشکل است. کتبی مانند اقتصادنا موارد معدودی هستند که توانسته‌اند نظام‌واره‌ای از اقتصاد اسلامی بر اساس مکتب اهل‌بیت"عهم" ارائه کنند که هنوز به  آن‌ها افتخار می‌کنیم. این در حالی است که به قول شهید صدر این کتاب کارهای مقدماتی است و ایشان آن را در سنّ جوانی نوشته‌اند تا مقدمه‌ای برای ورود دیگران باشد، اما این کار ادامه پیدا نکرده است. کارهایی که امروزه صورت می‌دهیم، شاید ضررش بیشتر از فایده آن‌ها باشد. به‌طور دائم امامت را بزرگ می‌کنیم؛ اما هیچ راه حل مشکلی از امامت ارائه نمی‌دهیم، بنابراین میدان به دست افرادی می‌افتد که مسائلی مانند خواب‌ها و ... را بیان می‌کنند. در مسائل اعتقادی توقّع داشتیم که حرم‌ها مشکلات ما را حل کنند، اما با بروز بیماری کرونا شاهد بسته شدن حرم‌ها بودیم. به این ترتیب این شبهه پیش آمد، جایی که نمی‌تواند مشکل خود را حل کند، چه‌طور باید مشکل ما را حل کند" به نظرم این کار بسیار سخت و دشواری است که باید در مورد ائمه"عهم" به‌کار بگیریم. در مورد امیرالمؤمنین"ع" این کار بسیار راحت‌تر است؛ چرا که آن حضرت تمام مواد خام را در اختیار ما قرار داده‌اند و کافی است، این مواد خام را روی هم قرار داده و یک ساختمان ایجاد کرده و مهندسی کنیم.

   

ضرورت تغییر در مطالعات امامت‌پژوهی       

حرف این است که در چهل سال اخیر شما بعد از شریعتی، صدر، مطهری، امام و شهید بهشتی کاری نکرده‌ و نظریه‌پرداز جدیدی را معرفی نکرده‌اید... د. ثمرات فعالیت چهل ساله ما چه بوده"  مطالعات امام‌پژوهی ما باید به‌طور کامل عوض شود. در حوزه اثبات و دفاع همه چیز در اختیار داریم و با این‌که در حوزه تبیین کار نکرده‌ایم، اما در عین حال دفاعیات ما آن‌قدر کار را محکم کرده که نیازی به فعالیت در حوزه تبیین نداریم، بلکه باید آن‌ها را بروز کنیم و پاسخ‌ها را در قالب‌های جدید مانند فیلم و ... ارائه بدهیم؛ البته نیاز به تربیت طلبه داریم؛ اما از به‌روز کردن پاسخ‌ها غافل شده‌ایم و راهی را در پیش گرفته و یک معنویتی به خود داده‌ایم و جامعه ما رفته‌رفته از متن فاصله گرفته و تنها در ظاهر معتقد به مباحث امامت باقی مانده است. آن‌قدر در حوزه معنویت کارمان را بزرگ کرده‌ایم که جامعه از ما توقع ندارد، از حوزه امامت برایشان نسخه ارائه بدهیم؛ بلکه توقع دارد، به او بگوییم اگر فلان ذکر را بگویی، فلان مشکل از تو حل می‌شود؛ بلکه به خود زحمت نمی‌دهد که مدلی به او بدهیم و بر اساس آن مدل عمل کند تا مشکل او حل شود.

سبک زندگی یکی از مهم‌ترین مباحث حوزه امامت است. ما یا باید قائل بشویم که چیزی در اختیار نداریم که چنین نیست و یا این‌که مشغول کار بشویم. یکی از متخصصان حوزه روان‌شناسی می‌گفت: وقتی کار غربی‌ها را می‌بینم، احساس می‌کنم، او دارد خانه من را می‌بیند، چرا که بسیار دقیق صحبت می‌کند؛ در حالی‌که ما دارای الگوهای ملموس هستیم. این از نجابت جوانان ماست که هنوز در مجالس ما شرکت می‌کند؛ چرا که او از خود سئوال می‌کند، امامت چه مشکلی از زندگی من حل کرده است" مرحوم فلسفی کتبی مانند گفتار فلسفی، گفتار جوان، گفتار کودک و ... نوشت که این‌ها در قالب یک نظام و سیستم ارائه نشده است؛ بلکه یک سری گزاره‌هایی است که ارائه شده است. امروزه در این حوزه نیاز به خطاب و گفتار علمی قابل قبول داریم و همان‌طور که اهل‌بیت"عهم" فرمودند... د. محاسن کلامنا ... مؤسسه شیعه‌شناسی، مؤسسه امامت و دیگر مؤسسات ... افرادی مانند جرج جرداق یا جرجی زیدان که در مورد اهل‌بیت"عهم" اقدام به نوشتن رمان کرده است و ما افتخار می‌کنیم، فلان شخصیت مسیحی در مورد امیرالمؤمنین"ع" چنین گفته است و خودمان هیچ‌کاری نمی‌کنیم، به نظر می‌رسد، بهترین نقطه برای شروع شخصیت امیرالمؤمنین"ع" است، چرا که آن‌قدر ابعاد مختلف در زندگی ایشان پررنگ است و حضرت جمع بین اضداد است؛ درحالی‌که در حوزه سنّتی باقی مانده‌ایم.

   

 نکته پایانی

دیگران می‌گویند: ما دین داریم؛ اما چرا ضعیف است؛ چون فاقد اهل‌بیت"عهم" بوده و اهل‌بیت"عهم" ضمیمه آن نشده است. قرآن و سنت پیامبر"ص" در اهل سنت وجود دارد؛ اما می‌گوییم: پیامبر اکرم"ص" فرمود: «إنّی  تارکم فیکم الثّقلین، کتاب‌الله و عترتی، لن یفترقی حتی یرد علیّ الحوض» یا «مثل أهل‌بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجاها و... و.». این مزیّت نسبی شیعه نسبت به سایرین است که از این مزیّت نسبی استفاده مناسب نداشته‌ایم. وظیفه ما سوار شدن بر امواج جدید علوم انسانی است؛ بنابراین لازم است، به‌شدت به‌صورت نقطه‌زنی کار کنیم. به این معنی که تعدادی از افراد به‌صورت متخصص عدالت علوی کار کنند و ماحصل آن چند نظام در حوزه عدالت باشد. لازم است متخصصانی در حوزه عرفان سجادی داشته باشیم که تمام عمر خود را در صحیفه سجادیه کار کنند؛ مانند کاری که مرحوم دشتی در نهج‌البلاغه کرد که البته ایشان کار تبیینی کرد و نظامی ارائه نکرد. ایشان تمام محتوا را آماده کرد تا دیگران از آن برای ارائه یک نظام استفاده کنند. اگر کار را مثل امروز به جلو ببریم، یک جامعه عوام‌زده، احساسی و بدون عقلانیت و معارف شیعه را شکل خواهیم داد که برای تمام مشکلات‌مان به‌دنبال یک راهکار فوری و ساده هستند و انتظاری برای ارائه یک نظام اهل‌بیتی"عهم" ندارند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha